واقعیت آیت الله هاشمی کدام است ؟
ضدانقلاب ازهاشمی ارث نمی برد
آیتالله هاشمی رفسنجانی هرچند موقعیت و مقامش او را همواره در معرض طمع دشمنان انقلاب قرار داد، اما ضدانقلاب نهایتاً نه تنها از زندهی او بلکه از ممات او هم قطع امید کرد. و با تمام فراز و فرودش از دنیا رخت بربست، اما هرکه از او ارث ببرد، یقیناً ضدانقلاب از او چیزی به ارث نخواهد برد
"او به اندازه خود سیاست، پیچیده بود و همین پیچیدگی و بعضاً پارادوکسیکال بودن سیاستورزیاش سبب شده که درگذشت او با ابهام بسیاری از صاحبنظران و مردم برای ارائه یک مفهوم مشترک و اجماعی از او توام باشد... واقعیت آیتالله هاشمی کدام است؟"
گروه سیاسی بالاگریوه : درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی را بایدجزو یکی ازمهمترین اتفاقات وتحولات سیاسی درانقلاب اسلامی پس ازرحلت امام خمینی(ره) به شمار آورد.آن مرحوم بدون تردید ازشخصیتهای بسیار مؤثر در انقلاب اسلامی است که ازآغازین روزهای نهضت، صمیمانه به یاری امام شتافت ودر راه پیروزی وبه ثمر رسیدن انقلاب اسلامی سختیهاو رنجهای فراوانی را تحمل کرد. او دردوران مبارزه با رژیم پهلوی طعم تلخ زندانهای مکرر و شکنجههای طاقتفرسا را چشیداما دریاری و همراهی امام(ره) تردیدبه خود راه نداد و دست از مبارزه نکشیدو درعین حال بنا به شهادت رهبر معظم انقلاب اسلامی از مبارزان جبهه انقلاب و خانوادههای آنان نیز دستگیری و حمایت میکرد.
تصویری معروف از آیتالله هاشمی در زندان ساواک/برخی مورخان میگویند اسفندماه 43
در روزهایی که هنوز شکنجه عمومی نشده بود،شیخ اکبر سختترین شکنجههای دوران
مبارزاتش را تجربه کرد. شکنجهای که جای جای بدنش را مجروح کرد و او را با پایی شکسته
و عفونی راهی بیمارستان. پس از آزادی از زندان به همان راه پیشین رفت
و طعم چندین زندان دیگر را هم چشید.
وصفهای شنیدنی ازاستقامتهایش در زندان وجود دارد؛حسین شریعتمداری ازمهمترین و سرسختترین منتقدان دوران پایانی زندگی ایشان، در توصیف یکی از این مقاومتها میگوید: "یک بار در اتاق بازجویی خودم رابه بیهوشی زده بودم تاماموران شکنجه دست ازسرم بردارند.درآن حال متوجه شدم آقای هاشمی رفسنجانی رابه اتاق شکنجه آوردند. ایشان را قبلاً درجلسات دیده بودم و میشناختم. ازغندی، شکنجهگر معروف، دستگاه فرنچ (وسیلهای که دور گردن قرار میگرفت و با پیچاندن پیچ، هر لحظه محکمتر میشد و راه تنفس را میبست) را دور گردن آقای هاشمی قرار داد و آن را پیچاند. من اززیر چشم شاهد صحنه بودم. ازغندی به حدی فرنچ راپیچاندکه آقای هاشمی درحال خفه شدن بود.همزمان با این شکنجه،ازغندی فحاشی هم میکرد.بعدگفت: تو چرابرای خمینی تبلیغ میکنی. ازغندی درحالی که باز هم فرنچ را محکم میکرد به هاشمی گفت: دیگر ازاین کارها نکن و بعد ازلحظاتی فرنچ راباز کرد.به محض اینکه فرنچ باز شد، آقای هاشمی گفت: «باز هم از این کارها میکنم.» این رفتار هاشمی برای من خیلی روحیهبخش بود."
تصویری از حسین شریعتمداری در زندان ساواک/ او از منتقدان سرسخت بسیاری از سیاستهای
آیتالله هاشمی در دوران ریاستجمهوری و پس از آن است؛ با این حال رویت و روایتهای او از
مقاومتهای آیتالله در زندان ساواک خواندنی است
او همواره درمتن سیاست،یک بازیگر بسیارمهم و کم نظیر بود؛حضور دائمیاش درمرکز میدان سیاست واثرگذاری کم وبیش امامداوم او،ازآیتالله شخصیت کمنظیری ساخته است.بسیاری از کارشناسان ومردم اورا به مردپیچیده حوزه سیاست میشناسند؛در واقع او به اندازه خود سیاست، پیچیده بودو همین پیچیدگی وبعضاً پارادوکسیکال بودن سیاستورزیاش سبب شده که درگذشت اوباابهام بسیاری ازصاحبنظران ومردم برای ارائه یک مفهوم مشترک و اجماعی ازاو توام باشد.سیطرهی این «عدم قطعیت» از همان شب اول درگذشت ایشان در شبکههای اجتماعی و بعضی رسانهها واضح و روشن است.
فیالحال مهمترین پرسش پیش روی ناظران آن است که واقعیّت آیتالله هاشمی کدام است؟ بویژه آنکه او در دستهبندیهای موجود در امر سیاسی نقلمکانهای قابل توجهی داشته است. روزگاری یک شخصیت درجه اول در جناح راست به شمار میرفته و سالهای سال و بویژه پس از دوم خرداد 76 آماج هجمههای گروه موسوم به اصلاحطلبان بود، اما مدتی بعد جزو مشایخ و مراجع آنها شده است. ضدانقلاب در برهههای بسیاری شب و روز به او به مثابه یک نماد غیرقابل کتمان برای انقلاب اسلامی تاخته و حتی حکم بازداشتش را هم صادر کرده، اما در برههای دیگر به پوشش مبلغانه مواضع او همت گماشته است. از یک سو میگوید عشقش آیتالله خامنهای است و هیچ دو نفری در زیر آسمان ایران نزدیکتر از آن دو به یکدیگر نیستند و او در نهایت مطیع ایشان است، اما از دیگر سو اختلافنظرهای بعضاً آشکار و جدیاش با رهبر انقلاب، غیرقابل انکار است.
آیتالله هاشمی سرلیست جناح راست در انتخابات مجلس ششم
او روزگاری یک چهره محوری در جناح راست بود؛ اردوگاه سیاسی او بعدها دچار تغییر اساسی شد
این زوایای متقابل و ظواهر پارادوکسیکال، تحلیلها و نتیجتاً ارائه یک تفسیر قطعی درباره ایشان را برای بسیاری دچارمشکل کرده است. او نهایتاً متعلق به کدام جریان سیاسی است؟ تبلیغ رسانههای معارض نظام از بعضی مواضع آیتالله هاشمی رفسنجانی چه معنایی میتواند داشته باشد؟ بویژه آنکه همین سال گذشته بیبیسی فارسی به نوعی لیست انتخاباتی تنظیم شده توسط آیتالله برای خبرگان را هم تبلیغ و ترویج و برای رای نیاوردن رقبایش تلاش کرده است. میزانسن ارتباط او با ضدانقلاب را چگونه میتوان ترسیم کرد و چه قضاوتی درباره آن میتوان کرد؟ و نهایتاً آنکه داستان اختلافنظرهای او با آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب، با چه تحلیلی میتواند رمزگشایی شود؟
رازگشایی از این سوالات از طریق معنابخشی به وقایع مذکور، میتواند آیتالله هاشمی رفسنجانی را "همانگونه که بود"در دسترس افکار عمومی قرار دهدوسرگشتگیها را بزداید.پاسخ به این سوالات کلانترین مسئلهای که حل میکند این است که آیا ضدانقلاب از آیتالله چیزی به ارث میبرد؟
1- درپدیدارشناسی جابجاییهای آیتالله هاشمی دردستهبندیهای سیاسی، نزاع برسردوگونه «معنابخشی» ست؛ دستهی اول این جابجاییهارا دلالتی روشن بر یک «دگردیسی فکری» برای آیتالله معنا میکند و دسته دوم فارغ از محتوای تفسیرش از این جابجاییها، مهمترین مدعایش رد ادعای دسته اول است.
توضیح بیشتر سوال اینکه مردهمیشه حاضردرصحنه سیاست ایران، پس ازگذران دوران حشمت وجلال ریاستجمهوری که باجمله معروف "هیچ کس برای من هاشمی نمیشود" رهبر معظم انقلاب پایان یافته بود،دردوران دوم خردادشدیداًمنکوب ومتهم میشود؛تاجایی که روزنامه صبح امروز بامدیریت سعیدحجاریان،دوران دولتداری اورادورهی «هر40 روزیک قتل مشکوک سیاسی» توصیف میکند.اکبر گنجی،قلم به دست آن روزهای اصلاحطلبان هم درکتاب مشهور«عالیجناب سرخپوش» که باحمایتهای دولت اصلاحات روانهی بازار وکتابخانههای سراسر کشور میشد،مینویسد:"هاشمی که انتقادات برخی ازمطبوعات رابرنمیتافت،چگونه اقدامات مهمترین وزارتخانهی خود(وزارت اطلاعات) را نادیده میگرفت...ولی همین امرکار دستش دادو منجربه دهها قتل شد.". "خشونتورزان و جنایتکاران عرصهی سیاست در دورهی هاشمی، بدون دغدغهی خاطر و ترس از مکافات دست به جنایات میزدند."
نمونهای از مطالب مندرج در کتاب عالیجناب سرخ پوش نوشته اکبر گنجی از فعالان دومخردادی آن روز
این کتاب با حمایت وزارت ارشاد دولت دوم خرداد روانه بازار و کتابخانهها شده بود
اما همین آیتالله هاشمی با همان جریان دوم خرداد سالها بعد موتلف میشوند و بویژه در انتخابات مختلف پیوندهای محکمی با یکدیگر برقرار میکنند.
برخی بویژه درجناح موسوم به اصلاحطلبان، گذر ازآن «تخاصم» به این «تفاهم» را ناشی از «دگردیسی فکری» آیتالله و تغییر مبنای نگرش او به جهان و سیاست و ماسوای آن تفسیر و تاویل میکنند. بویژه با توجه به ریشهکردن سکولاریزم در جریان دوم خرداد، شبههای ظهور میکند مبنی بر اینکه آیتالله آگاهانه از مبانی دینی به مبانی سکولار تغییر فاز داده است.
مهمترین معارض این تفسیر، شخص آیتالله است.اساساً آقای هاشمی خود رافارغ ازهرگونه دستهبندی وجناحبندیهای سیاسی میداندو تلویحاً میگویداو خودش است و نه چیزدیگر.او در گفتوگویی که خرداد سال 94 با خبرگزاری ایسنا داشته، درباره این تطورات میگوید که خصلت اعتدالی خود در عرصه سیاست را از «قرآن» گرفته و با مطالعه به این نظر و عقیده رسیده است. آیتالله هاشمی تاکید میکند: "اگر میبینید بعضیها که قبلاً با من موافق نبودند و حالا همراه شدهاند، من عوض نشدهام، بلکه آنها عوض شدند. زمانی افراط کردندو ضررهایش را دیدند. درجلسات خود هم بحث کردند و فهمیدند که عملکرد آنها اشتباه داشت. اکثراً اعتراف به اشتباه کردهاند."(لینک گفتگوی آیتالله هاشمی با ایسنا)
به طور کلی موافقان تغییر مبنای آیتالله هاشمی هیچ نشانه نظری وشفاهی ازایشان برای ارجاع تفسیرخود ندارندوصرفاً تطورات عملی او رامبنای تحلیل قرارمیدهند.اما دربین منتقدان سیاستورزی دوران پایانی آیتالله هاشمی صاحبنظران قابل توجهی هستند که علیرغم انتقاد به آن رفتارها، اما آن را به هیچ روی ناشی از تحول فکری تحلیل نمیکنند.
ظهور پدیده احمدینژاد در سال 84 مهمترین عنصر رمزگشا در این دست تحلیلهاست که به نظر میرسد با در نظر گرفتن جهات گوناگون، به صواب نزدیکتر است. به میدان آمدن احمدینژاد در عرصه سیاست، نقطه آغاز پیوند سیاسی آیتالله هاشمی با جریان موسوم به دوم خرداد بوده است. در یک سوی این ائتلاف، آیتالله هاشمی است که مهمترین هدفش جبران پایگاه اجتماعی آسیب دیده در سال 84 و بازگشت مجدد به سطح بالای قدرت اجرایی است و در دیگر سو، جریان دوم خرداد قرار دارد که برای کسب یک نقطه اتکای مطمئن در هسته مرکزی جمهوری اسلامی نیازمند شخصیتی با اعتبار و سابقه آیتالله است. لذا این پیوند با انگیزههای «عملگرایانه» برقرار میشود و ردی از انگیزهها و تحولات فکری و اندیشهای از هیچ طرف در آن وجود ندارد.
به بیان دیگر، سخن بر سر این نیست که مواضع سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی تغییر نکرده؛ بلکه این چرخش روشن است،اما بحث برسر این است که این گردش، «مبناگرایانه» و در نتیجه تحولات فکری است یا اصطلاحاً «پراگماتیستی» و عملگرایانه و با انگیزه تجدید قوا برای بازگشت مجددبه سطح بالای قدرت؟ آنچنان که گفته شد،دلالتهای متقن ونشانههای روشن،حالت دوم را تثبیت میکند.
احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری 84 با پیروزی بر آیتالله هاشمی رئیسجمهور شد؛
این برهه سرآغاز مهمی برای پیوند خوردن عملگرایانه آیتالله و گروه موسوم به اصلاحطلبان است
2-پوشش برخی مواضع آیتالله هاشمی توسط رسانههای بیگانه وجبهه معارض درسالهای اخیر روشن است.بویژه آنکه این جریان احتمال میداد میتواندقطب مخالف نیرومندی در مقابل بالاترین شخصیت مذهبی و سیاسی درجمهوری اسلامی مستقر کند. در غالب تحلیلها و مطالبی که رسانههای مذکور درباره آیتالله هاشمی منتشر کردهاند، علاقه به تاسیس و تقویت این دوقطبی محرز است. همین مسئله موجب شده بود در مواردی، آیتالله از جانب برخی دلسوزان و وفاداران به انقلاب مورد نصیحت قرار بگیرد؛ اما مهمترازآنچه رسانههای اپوزیسیون و غربی در این باره علاقه داشتهاند که رخ بدهد،آنچیزی است که نهایت کار درنفسالامر ماجرا رخ داد. بیبیسی فارسی را میتوان مهمترین پایگاه رسانهای ضدانقلاب توصیف کرد که بابودجه و پشتیبانیهای مهم و چندجانبهای که از دستگاه های امنیتی انگلیس وحتی آمریکامیشودبرای خودشان «مرکزیت» و «محوریت» در این جریان دست و پا کرده است. یکی از آخرین مقالات بیبیسی فارسی درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی، نمایانگر برداشت واپسین ضدانقلاب از ایشان است. تیتر این مقاله به خوبی پاسخ به همه سوالات در این حوزه است:"نباید هاشمی را جدی گرفت"
بیبیسی در این مقاله خود که پس از انتخابات چند ماه پیش رئیس مجلس خبرگان رهبری نوشته وچندساعت بعد ازارتحال آیتالله نیز بازنشر داده شد، ضمن ارائه تصویری از پایگاه سیاسی و اجتماعی آیتالله هاشمی، به طور ضمنی به همکیشان خود توصیه کرد که امیدی به آیتالله برای پیشبرد اهداف معارضان انقلاب اسلامی در ایران نداشته باشند.
بیبی سی، دلبستگی ضدانقلاب به هاشمی برای ایجاد تغییرات مورد پسند آنان در ایران را تقبیح میکندو مینویسد: "افسانه هاشمی امروز تجلّی رویای تحقق نیافته همان قدرتی است که قرار بود در پی اعتراضات سال 88، مجلس خبرگان را رودرروی آیتالله خامنهای قرار دهد."
این تقریباً آخرین نوشته مهم همراه با جمعبندی یک رسانه ضدانقلاب، قبل از ارتحال آیتالله هاشمی است. بیبیسی در پایان نوشته خود پا را فراتر گذاشته و تلویحاً مینویسدکه برای پیشبرد اهداف تقابلی علیه انقلاب اسلامی حتی به مرگ آیتالله هاشمی هم نباید دلخوش بود: "شاید کتابهای پرحجم خاطرات هاشمی رفسنجانی یک فصل نانوشته دارد، فصلی درباره زندگی پس از مرگ او، مرگی که دیگر شاید اثری در حیات سیاسی و اجتماعی ایران نداشته باشد."
مقاله معروف بیبیسی درباره آیتالله هاشمی/بیبیسی در این مقاله که آخرین مقاله مهمش درباره آیتالله،
پیش از درگذشت ایشان، است تلویحاً به اپوزیسیون جمهوری اسلامی توصیه میکند که برای تحقق اهدافشان
به آقای هاشمی دل نبندند
3- تحلیل مناسب درباره اختلافنظرهای جناب هاشمی رفسنجانی با رهبر معظم انقلاب اسلامی،هم نیازمند گزینش میان دو معنای متقابل و متخاصم است.دسته اول تحلیلها،تفاوت اجتهادها را دلالتی براختلافنظر مبنایی آیتالله بارهبر انقلاب میداند و نشانهای برقائل نبودن رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام به مشروعیت تام و تمام سیاسی آیتالله خامنهای برای حضور درجایگاه رهبری. این تفسیر محبوب اپوزیسیون وضدانقلاب هم هست که ذیل مقالات وگزارشهای بسیاری سعی کردهاندچنین نتیجهگیریای در ذهن مخاطبان بسازند.بویژه اینکه جریان مذکور طی سالهای اخیرراهبرد اصلی رسانهای خود در این حوزه رابه تاسیس یک دوقطبی میان بیت امام(ره) وبیت رهبری نیز اختصاص دادو بنایش برآن بودکه آیتالله هاشمی رفسنجانی رایار وفادار و پیرو دائمی امام خمینی (ره) توصیف و در قطب مخالفش آیتالله خامنهای را بنشاند. جمعبندی مورد پسند رسانههای مذکور آن بود که تلقی شود آیتالله هاشمی برای حفظ و تداوم راه امام(ره)، با رهبر معظم انقلاب به اختلاف نظر رسیده و به همین دلیل هر از گاهی به صورت ضمنی و تلویحی با سیاستهای کلان این روزهای نظام مخالفت جدّی میکند.
بدین ترتیب ازیک سو در این مسئله که آیتالله هاشمی رفسنجانی مرید امام(ره) و مصرّ بر مشروعیت تام و تمام سیاسی و فقهی او بوده، شک و تردیدی روا داشته نمیشود اما درباره نسبت او با امام خامنهای شبههافکنی مجاز تلقی و یک رابطه علّی و یا موضوع و محمولی میان اختلافنظر و عدم ارادت و اطاعت برقرار میشود.
امامروری به زندگی آیتالله هاشمی رفسنجانی نشان میدهد اختلاف نظرهای ایشان با امام(ره) اگر همسنگ وهمتراز بابرخی اختلافنظرهای او با رهبر فعلی انقلاب اسلامی نباشد، یقیناً عمق و میزانش از این دومی بیشتر هم هست.
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا ازجمله مواردی است که آقای هاشمی حداقل تامدتهانظری مخالف امام داشته است.او دراین باره بااشاره به اینکه اطاعت اولیهاش ازامام درموضوع لانه جاسوسی، اطاعت قلبی بوده و ظراًنمیتوانسته آن را بفهمد، میگوید: "جاهایی بودکه ایشان تصمیمی میگرفتندومانمیفهمیدیم. بعدمیدیدیم که حق باایشان است. معمولا وقتی ایشان چیزی میگفتند،ما قلبا اطاعت میکردیم..."(بیپرده با هاشمی رفسنجانی، قدرت الله رحمانی، تهران، کیهان، 1382، چاپ دوم، صص 42-43)
نمایی از تصویر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره)
این واقعه از جمله مواردی است که هاشمی میگوید نظراً با امام موافقتی نداشته و اطاعت اولیهاش از امام قلبی بوده است
اما مواردی هم هست که آیتالله هاشمی تا آخرعمرخویش موضع مخالفت خود با نظر امام راحفظ کرده است. ماجرای منع آیتالله بهشتی برای کاندیداتوری دراولین دوره انتخابات ریاستجمهوری توسط امام(ره) از آن جمله است؛ آیتآلله هاشمی در گفتوگوی سال 82 خود با قدرتالله رحمانی که کتاب آن باعنوان "بیپرده باهاشمی" توسط انتشارات کیهان منتشرشده، میگوید: "مثلا درقضیه جلوگیری از نامزدی شهید بهشتی، ما خیلی مخالف بودیم، ولی آخر هم قانع نشدیم...هنوز فکر میکنیم که (تصمیم امام) اشتباه بود"
تصویر جلد کتاب بیپرده با هاشمی رفسنجانی؛ آیتالله در مصاحبههای خود با
قدرتالله رحمانیبه موارد مهمی از اختلاف دیدگاههای خود با امام خمینی(ره) اشاره کرده است
اتفاق مهمتر در این زمینه به موضوع قائم مقامی آیتالله منتظری مربوط است.در ماجرای این انتصاب توسط مجلس خبرگان وقت، آیتالله هاشمی برخلاف نظر امام خمینی(ره) عمل کرده است. آیتالله ریشهری در خاطرات خود با عنوان «سنجه انصاف» در این زمینه به نقل قولی ازمرحوم آیتالله محمدی گیلانی ــ که در آن زمان عضو فقهای شورای نگهبان بوده است ــ اشاره کرده است، که آن مرحوم درسخنرانی خود در تاریخ 1379.9.6 درمنزل آقای رازینی گفته است: یک روزقبل ازمطرح شدن قائممقامی آقای منتظری درمجلس خبرگان (25تیر 1364)من ضمن تماس بادفتر امام کتباًازایشان درخواست ملاقات کردم... امام اجازه دادند.خدمتشان رسیدم. گفتم: «فردا قرار است موضوع قائممقامی آقای منتظری درمجلس خبرگان مطرح شود.خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی [که در آن موقع رئیس مجلس خبرگان بوده است] بگوییدمطرح نشود.من به آقای منتظری ارادت دارم،خدمتشان درس خواندهام،ایشان راعابدوزاهد میدانم،ولی این خصوصیات کافی نیست.اوازعهده این کاربرنمیآید...» امام گلههای سوزانی از آقای منتظری راآغاز کردکه کجاچه کرده و کجاچه.اضافه نمودند: «احمدهم ازاو دفاع میکند. ازمنزل سیدمهدی هاشمی دستنویسهای اورا آوردهاند. من دیدهام نامههای آقای منتظری ازنوشتههای مهدی هاشمی الهام گرفته. این رامن برای ایشان نوشتم.»...عرض کردم: «بفرماییدکه فردا ایشان بهعنوان قائممقام رهبری مطرح نشود».امام قدری فکر کرد وفرمود: «احمد نیست. شما زحمت بکشیدوبه آقای هاشمی بگوییدبعد ازظهر من ایشان راببینم».عرض کردم: «بله.امابه آقای هاشمی نفرماییدکه من آمدم [و این جریان رابه شما گفتم].به هیچکس نگویید. میترسم مرا هم شمسآبادی کنند [که گروه مهدی هاشمی او را کشتند] یامثل شیخ قنبر در چاه بیندازند». این راکه گفتم، امام خندید و سه بارفرمود: «خاطرت جمع باشد».... رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم. پس ازاین ماجرا،روزی آقای هاشمی درحضور جمعی گفت: «من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع قائممقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن.» گفتم: «چرا؟ما در جلاسیه قبل به آقایان گفتهایم که ایشان را بهعنوان قائممقام مطرح کنیم.» فرمودند: «نه.یکی ازدوستان آمده و چنین گفته... .» گفتم: «ما اعلام کردهایم. نمیشود.» ...فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائممقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد». ریشهری سپس اضافه میکند: «تأمل در آنچه از آقای محمدی گیلانی نقل کردیم، نشان میدهد که امام درمورد طرح قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان، درمقابل کاری انجامشده قرار گرفته بود...بیتردید اگر[اعضای مجلس] خبرگان نظر امام را میدانستند،آقای منتظری را بهعنوان جانشین او تعیین نمیکردند».(ریشهری. سنجه انصاف.نشر دارالحدیث. تهران. صفحه 16.)
آیتالله هاشمی و آیتالله منتظری در محضر امام خمینی(ره)
آیتالله محمدی گیلانی میگوید درباره انتخاب آقای منتظری به قائم مقامی رهبری،
هاشمی کاملاً نظری مخالف امام داشته و علیرغم نهی امام، به آن عمل هم کرده است
موارد دیگری ازاین دست اختلافنظرهای عمیق آیتالله هاشمی با بنیانگذار کبیرانقلاب اسلامی وجود دارد که از جمله آنها به بحث ارتباط با آمریکا مربوط است و در خاطرات آیتالله نیز به آن اشارههایی شده است.
بادرنظر گرفتن این اختلافنظرها وبا لحاظ این اصل موضوعه مورد اتفاق دوست و دشمن که "ارادت و تبعیت آیتالله هاشمی ازامام خمینی و قائل بودن ایشان به مشروعیت تام و تمام سیاسی و فقهی امام(ره) تشکیکناپذیر است"،مهمترین نتیجهگیری حاصل آن است که نمیتوان اختلاف نظر میان دو شخصیت را به اختلاف بنیادی تحویل داد،بر مبنای آن موجسواری کردو از این اختلافنظرها عدم اعتقاد آقای هاشمی به آیتالله خامنهای را نتیجه گرفت.
بویژه آنکه ارادت به آیتالله خامنهای و ضرورت اطاعت ازایشان، بارها درسخنرانیهای آیتالله هاشمی تکرار شده و در این بین تعابیری همچون "عشق من آقای خامنهای است" نیز به میان آمده است.
آیتالله خامنهای نیز درپیام تسلیت بسیارمهم خودکه ساعتی پس ازارتحال آیتالله هاشمی منتشرشدنوشتهاند که" اختلاف نظرها واجتهادهای متفاوت دربرهههایی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بینالحرمین کربلای معلّی بود بهکلی بگسلد و وسوسهی خناسانی که درسالهای اخیر با شدت و جدیت در پی بهره برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد."
اتفاق جالب دراین بین آن است که آخرین سخنرانی آیتالله هاشمی نیز به موضوع تایید آیتالله خامنهای اختصاص دارد. ایشان درسخنرانی 10 دی 95 خود بار دیگر به توصیه امام برای جانشینی آیتالله خامنهای اشاره و در وصف ایشان نکاتی را بیان میکنند.
آخرین سخنرانی آیتالله هاشمی رفسنجانی،10 دی 1395
ایشان دراین سخنرانی هم باردیگر درتاییدآیتالله خامنهای
توسط امام(ره)برای رهبری صحبت کرده و درتوصیف ایشان سخنانی مطرح میکنند
بنابراین اگر چه بسیاری از دوستان انقلاب دلشان برای هاشمی دهههای اول انقلاب بیشتر تنگ شده بود وبخصوص به یاد خطبههای ایشان، کام جان از یاد آن دوران شیرین میساختند، اما درمجموع، آیتالله هاشمی رفسنجانی شخصیتی است که علیرغم اختلاف نظرها،حیات سیاسی خود رابامبارزه علیه رژیم پهلوی و درخدمت نهضت انقلاب اسلامی آغاز کرد و تا آخر حیات خود نیز درون نظام ماند. موقعیت و مقامش او را همواره در معرض طمع دشمنان انقلاب قرار داد، اما سرانجام همان شد که وصفش رفت؛ ضدانقلاب نهایتاً نه تنها از زندهی او بلکه از ممات او هم قطع امید کرد. آیتالله با تمام فراز و فرودش از دنیا رخت بربست، اما هرکه از او ارث ببرد، یقیناً ضدانقلاب از او چیزی به ارث نخواهد برد. تسنیم
بالاگریوه :انتشارمطالب خبری وتحلیلی رسانههای داخلی وخارجی لزومابه معنای تاییدمحتوای آن نیست وصرفاجهت اطلاع کاربران ازفضای رسانهای بازنشرمیشود.