شیعه یعنی استخوان و یک پلاک
وصال مادر و فرزندپس از29 سال فراق
بالاگریوه : مادرشهید«عبدالکریم لرکی» ۲۹سال چشم ازدربرنداشت و پس ازسالهاجدایی به فرزندرسیدامادوباره ازاودل برید.
بالاگريوه:روزگاری پیکرهای غرق خون جوانان شهید سرزمینم را می آوردند تا روی شانههای غم گرفته همرزمان و خانواده هایشان تشییع شوندو بروند به سمت «جنات تجری من تحت الانهار».
چندی بعد استخوانها و پلاک بچههایی را می آوردند که شب عملیات پیکرشان مانده بود همآغوش خاکها، هورها و کانالها؛ تابوتهایی سبک حاوی چند تکه استخوان قنداق شده که هیچ شباهتی به قامت رعنای جوانانی نداشت که مادرها چشم انتظار آمدنشان بودند.
چندی گذشت وتابوتهایی سه رنگ وسبکترازقبلیهاآورندوگفتند:«گمنام».یعنی نمیدانیم این دسته گل پرپرکدام مادراست؛نه پلاکی داردونه نشانهای،آمدندوباهرکدامشان درگوشهای ازکشورامامزاده مانندی ساختندکه تاقیامت زیارتگاه عاشقان وعارفان ودلسوختگان شودوهمزمان مادری چشم به راه بماندتاقیام قیامت.
و اما روز 24 شهريور امسال استخوانهای سوخته بیپلاکی را که سالهای سال بعنوان شهید گمنام در گوشهای از این سرزمین، سپردهاند به آغوش خاک و مردم دلبستهاند به برکت و مجاورت و زیارتشان،با آزمایشات پیشرفته پزشکی (DNA) شناسایی کردند.
واین وسط بیچاره ازدل مادرهاوپدرهایی که سالهاست چشمشان به دراست،یاازدردفراق آسمانی شدهاند،غافل ازاینکه جوان رعنایشان رابه عنوان شهیدگمنام گوشهای تقدیم خاک کردهاند.
آنروز،روزبزرگی بودبرای مردم سردشت دزفول.سنگ تمام گذاشتنددرمیزبانی خانواده شهیدی که میهمانشان بودند.
معلم شهیدعبدالکریم لرکی
خانواده«شهیدعبدالکریم لرکی»اهل شهرستان هفتکل که استخوانهای سوخته عبدالکریمشان،فروردینماه سال پیش درایام شهادت بی بی دوعالم به عنوان شهیدگمنام،درسردشت دزفول به خاک سپرده شده بود،چندروزپیش باآزمایشات پزشکی هویت این عزیز شهید مشخص شد.
پدراین شهیدسالها پیش رفته بودپیش عبدالکریم وهمچنین«امین»فرزندشهیددیگرش.امامادر،برادران وخواهران این معلم قرآن شهید که درسال 64درعملیات والفجر 8 آسمانی شده بود،راست قامت و استوار،درامتزاج اشک ولبخندو درعطراسفندوعودوگرمای استقبال مردم سردشت،آمدندومزارعبدالکریمشان راپروانه وار طواف کردند.
هیچ تصویری نمیتواندبیانگرحس وحالی باشدکه امروزدرسردشت دزفول حاکم بود؛فقط بایدمیبودی ومیدیدی؛عشق را،محبت را، دردرا،آرامش را،اشک را،لبخندرا،وصال را،فراق راوهرواژهای را که ارتباطی باعشق دارد.
بایدمی بودی ومیدیدی استقبال کم نظیراین مردم را؛بایدمیدیدی که مادرعبدالکریم رازنان سردشت چگونه ضریح وارطواف میکردند ومیبوسیدندووصال فرزندش راتبریک میگفتند؛بایدمیدیدی مردم چگونه پیش پای این مادرگوسفندقربانی کردندوبرادران و خواهران شهید راچگونه عزت گذاشتند.
بایدمیبودی ومیدیدی مادری راکه پس از 29سال بیخبری وبازانوانی که توان ایستادن نداشت،خم شدوسنگ قبرپسر رابوسه زد؛ خواهران وبرادرانی که سرخوش ازوصال برادرگمگشتهشان،به زبان محلی خودسوزنامه میخواندند.
خانواده شهیدان «امین وعبدالکریم لرکی»آنگاه که عشق مردم رابه عبدالکریمشان دیدند،وقتی که دیدندعبدالکریمشان دهها وصدها مادرداردتوی این شهر،وقتی دیدندصدهاخواهروبرادردلبستهاندبه مزارعبدالکریمشان،وقتی دیدندکه ازبرکات شهیدشان شهرپرشده است،تصمیم گرفتندکه عبدالکریمشان را ازسردشت نبرندوبگذارندامانت بماندبرای این مردم.
بنازم به صبوری این مادر،به مادری که 29سال چشم ازدربرنداشت واینک که پس ازسالهابه فرزندرسیده است،دوباره ازاودل بریدو پیکر جوانش را هم تقدیم مردم سردشت کردتا امانتی گرانبهاراتقدیم این مردم عزیز کند.
آنروزسردشت،حال وهوای غریبی داشت؛شایدتصاویرزیربتواند،اندکی ازحال وهوای امروزرابرایتان وصف کند.برای شادی روح شهید غریب «عبدالکریم لرکی »و برای سلامتی مادراستواروصبورش،دهان رابه عطرصلواتهای مکررمعطر کنید.
مردم قدرشناس سردشت،ازساعاتهاقبل چشم به جاده دوخته بودندوچشم انتظاررسیدن مهمان
درانتهای جاده تصویر اولین حضورمیهمانانی عزیزنقش بست
ومردم بیقرار،چون موج آمدندسمت میهمانان تازه ازراه رسیده
اولین ماشین چشمها رابه دیدارمادرو برادرشهیددعوت کرد
واولین بارکه مادرباچشمهایی مضطرب پایش راگذاشت روی خاک سردشت؛درآغوش محبت زنان سردشت گم شد
ومردم پیش پای این مادرصبورگوسفندقربانی کردند
جمع کثیردیگری ازمردم،بالای تپه شهدا،گردکعبه عشق سردشتیها،منتظرایستاده بودند
وآنگاه که اولین بارتصویرعبدالکریم به مردم لبخند زدو بادیدن چهره منورش همه گریستند
سنگ قبری که عبدالکریم راپشت پرده گمنامی پنهان کرده بود
زیباترین تصویر عالم؛نخستین دیدارمادروپسر پس از 29سال
وسجده مادربرخاک و اولین بوسه بر مزارپسر(لا یوم کیومک یا اباعبدالله)
واقوام و بستگان شهیدکه بیقرار ترازمادربودند
برادرشهیدکه مدام ازمردم تشکر میکرد
والبته حضور معنوی «شهیدامین لرکی»،برادر عبدالکریم که روز آخر به عبدالکریم گفته بود : «تو با مطالعه به معبود خواهی رسید و من باخونم و شهادت زودتر از تو به او خواهم رسید» واینگونه هم شد.
خواهران شهیدکه مویه کردنشان به زبان محلی دل سنگ را هم آب میکرد
ومادرکه پس ازتشکرازمردم به خبرنگارگفت که پسرش رابه امانت نزدمردم سردشت خواهدگذاشت.
وبرادرعبدالکریم که مدام ازحضور مردم تشکرمیکردوخبرتصمیم مادرش رابه مردم ابلاغ کرد.
معلم شهید «عبدالکریم لرکی» درسال1341دریکی از روستاهای محروم در شهرستان هفتکل دیده به جهان گشود و در سال 1364در عملیات والفجر 8 جاویدالاثر شد.این شهیددرفروردین92به علت نداشتن مدارک شناسایی به عنوان شهیدگمنام درسردشت دزفول به خاک سپرده شدکه هویت این عزیزتوسط آزمایشات DNA شناسایی شد.
منبع:وبلاگ الف دزفول