بالاگريوه- اولين بارسال 85 بودكه بامديركل وقت صدا وسيماي مركزلرستان ديدارداشتم.قصه اي كه آن روز باخود به دفتر ايشان بردم فرق داشت بافضاي حكمران برمجموعه رسانه استانمان.داستان،داستان انقلاب بودو بايددل مي دادي براي آه كشيدن واين فرق داردباداستان كلاه ممجو وچرخ مشي پنه !!
روزهاي اول آمدنش بود وهيچ دلي رانمي شكست وبه رسم كهنه مديران زيرِ، ورق ورق داستانهاي سربه مهر من، نوشت: جهت پيگيري واقدام
واين يعني برو تاصبح دولتت بدمد.گذشت تا اينكه سال 90 برنامه اي براي گراميداشت نام سردار،درقلعه فلك والافلاك برگزار شد.ما نيزدعوت شديم وآنجا بار ديگر باخودگفتم لابدتاكنون اين آقاي مديرمان كمي تا قسمتي هم كه شده بيشتر به اين حرفها توجه مي كندچراكه خود بارهابه رهنمودهاي رهبري ،رسانه را ابزار مبارزه درجنگ نرم ناميده ونرمتر از اين كه جوانانِ سرزمين ات را با گذشته پر تب وتابش ، آشنا كني؟
بازهم همان اتاق بودواين باراما،مِن ومِن،، بيشتري بود دركلامش. وته حرفش اين بودكه:...يكي اينكه ما به هركسي اجازه نمي دهيم فيلم بسازد.طرح شما بايد بررسي شود. اينجا اولويت هاي ديگري هم داريم وقص الي هذا....
گويي درك اين قصه دل مي خواهدنه فقط عقل!
روزگاري نه چندان دور،درلرستان اين نمادايستادگي، سرداري از اين مرز پرگهر،با كمك دو تن ازدوستانش درانقلابي سهيم مي شوندكه اينروزها برايش جشن مي گيريم!
داستاني سربه مهر!
داستان حضورسرداراحمدمتوسليان درلرستان به صورت مخفيانه و رفاقت با دوتن از دوستان لر زبانش كه هم اينك در گوشه اي از اين شهر باياد او زندگي را ورق مي زنند!
اين دو كيستند؟
سرداردرآن مدت چه فعاليتهايي نمود؟
سردارچگونه بازداشت شد؟
بعد ازانقلاب سردار از لرستان راهي كجا شد؟
از سردار چه خاطرات ناگفته اي وجود دارد؟
من كه درپي گفتن اين شرح سرافرازيم كه مي دانم ومي شناسم ، اما آقاي فرمانده جبهه جنگ نرم ، شما چطور؟
آيا شما هم چونان مدير كل سابق، ترجيح مي دهيد شب را به پاي ترانه هاي لري و اس ام اس هاي50 هزار تومان اي صرف كنيم و آن وسط هم يك زيرنويسي بيايد كه ،دهه فجرمبارك،، يا بعد از سه دهه از عمر انقلاب اين صفحه محرمانه را ورق بزنيم تاجوانمان برود درون خود ماجرا و انقلاب را خود با همه وجود درك كند !!!
اگراهل دل هستيد،بسم الله واگرغنجلك هاي شبانه طنازانتان،فعلاكفايت مي كندبراي خوش بودنمان كه هيچ!ماهم بجاي،،سالي تاك،،و،،بفرماييد شام،،، مي نشينيم به پاي مكيس هاي شما !!!
اما يادتان باشدروزِ،، دو دو تا چهار تاي،،ايزدحق،مايك دهه جنگيديم تا كه دل به دلِ صابريني دهيم كه اگر نبودند، اين روزها جشن معارفه مديرانمان را بايد به زبان عربي برگزار مي كرديم با حضور مستشاران غربي، نگوييدخيال است كه خدا خود فرموده سرنوشت هر ملتي به دست خودآن ملت رقم مي خورد و آن ملتِ روزهاي انقلاب و جنگ،نه از جنس سيقاف هايتان كه از جنس سي سال و اندي استقامت بوده اندو بس!
سفيرافلاك/ابوذربابائي زاده