صفحه نخست | نمادهای افتخار ما سرداران و نام آوران شهیدند نه عاشق پیشه گان آواره

نمادهای افتخار ما سرداران و نام آوران شهیدند نه عاشق پیشه گان آواره

بالاگریوه - احمدی /اخیراً مقاله ای تحت عنوان « خلاء بومیت درهویت شهری پلدختر» درپایگاه مجازی بلوطستان به نشانی baloutestan.ir  منتشر گردیده که یادآوری نکاتی درباره این مطلب ضروری به نظر می رسد.
نگارنده درابتدای مقاله با تعصبی ارزشمند نسبت به چرائی بی توجهی به نامگذاری های بی ربط و بی ریشه درشهرستان  ودستمایه قراردادن این موضوع که چرا از نامهای اصیل و ظرفیت های بومی منطقه از جمله میوه بلوط و... استفاده نمی شود دلیل عمده چنین تصمیم گیری هائی را فقدان آگاهی تاریخی برخی مسئولان از جمله شورای شهردانسته و نسبت به جای خالی بومیت درهویت شهری پلدختر هشدارمی دهند.
نویسنده مطلب « خلاء بومیت درهویت شهری پلدختر» بامخاطب قراردادن شورای شهر و مسئولین شهرستان پلدختر می گوید راه و چاره  احیای بومیت درحال مرگ شهرستان پلدختر نامگذاری میادین ، معابر و مکانهائی از شهربانام مفاخری!! همچون میرنوروز ، قدم خیرو...است .
بالاگریوه ضمن قدردانی ازحساسیت و غیرت نگارنده مطلب فوق نسبت به هویت تاریخی و سابقه کهن و افتخارآمیز مردم پلدختر اما براین عقیده ایم که :
علیرغم پربودن دست ما از مفاخر و سمبل های ارزشمندوگرانسنگی که برای تاریخ، دین، قومیت، هویت ، کرامت و بزررگمنشی این مردم درتاریخ این سرزمین ماندگارشده و برگ های زرینی برتارک تاریخ کشور ایران هستند به کدام دلیل بایستی دست به دامان سمبل نماهائی غیرواقعی  بشویم که سرگذشت ، زندگی و مرگ نامفهوم و بی سرانجامی داشته اند و درمواردی شیوه زندگی و دلیل و محل مرگشان درهاله ای از ابهام قراردارد.
چرا برای پیداکردن سمبل و اسوه و اسطوره به نبش قبر کسانی پرداخته ایم که هویت و اصالت  دقیق و قابل اعتنائی درتاریخ این مرزو بوم نداشته اند و درمواردی با شنیدن نامشان بایستی به جای افتخارسربه زیرباشیم؟
چرا به گذشته های دور سفرکنیم و ازکسانی بگوئیم که « احتمالاً» مربوط به منطقه جغرافیائی شهرستان ما بوده اند ؟ و بنا به آنچه درتواریخ آمده و سینه به سینه به ماهارسیده است بجز دردعشق های مجازی ومحدود خود و منافع قبیله و برادران و تیره و تبارخود به فکر چاره ای برای رهائی جامعه از تنگناهای زمان خود نبوده اند؟
سمبل های ما بایستی سرداران و نام آورانی همچون سردارشهید درویشعلی شکارچی باشند که فقط به عشق دین و دفاع از تمامیت این آب و خاک ودربرابرتهاجم دشمنان تا دندان مسلح  فرزندان خردسال خود و دنیا ومافیها را رهاکرده و با لبیک به فرمان و ندای رهبرخود رشادت هائی درتاریخ این سرزمین به ثبت می رساند که هر پلدختری وهر لرستانی و هرایرانی با افتخار و سربلندی نام با صلابت اورا به نیکی یا دمی کند. و تمامی افتخارش این است که هرقطعه از بدن پاکش را درگوشه ای از خطوط مقدم جبهه ی دفاع از اسلام وانقلاب هدیه کرده است.
سمبل ما بایستی دانشجوی شهیدی همچون محمد گلشن باشد که می گوید خدایا توشاهد باش با هدف و آرزوی لقاء الله ازجان خود می گذرم پس مرگ مرا شهادت درراه خودت قرارده .
سمبل و نماد هویتی ما بایستی فرمانده دلاوراما گمنامی چون شهید جمشید سلیمانی باشد که وصیت می کند : درهرجا و مکان و زمانی از انقلاب دفاع کنید و حق را بگوئید زیرا که حق ماندنی و باطل نابود شدنی است.
سمبل ما بایستی زاهد شب زنده داری همچون علی محمد حاتمی باشد که علیرغم قبولی درکنکور ورود به دانشگاه ، اما حضور دردانشگاه امام حسین(ع) یعنی جبهه هارا برهر امر دیگری ترجیح داده و یک بار مردن را برای رضایت نائب امام زمانش ناچیز می شمارد و می گوید : شرمنده ام از اینکه با یک بار شهید شدن از صف سربازان امام خمینی کم می شوم ای کاش صد جان داشتم و صدبار زنده می شدم و درراه امام شهید می شدم .
سمبل و نماد و اسطوره ما باید شهید گرانقدری همچون شهید حسن نعمتی باشد که دراوج جوانی ودرآستانه برگزاری مراسم ازدواج  حضور درمیدان دفاع از دین و انقلاب را برهر خوشی دنیائی ترجیح داده و می گوید: خدایا با امام امت میثاق وفاداری  بسته ام وتاپای جان براین عهد و پیمان استوارمی مانم.
نماد هیت و اسطوره برای ما بایستی جوان رشیدی همچون شهید رجبعلی مهری باشد که گفت: خدایا با تو پیمان بسته ام که فرزند خوبی برای اسلام و امام خمینی «ره» باشم پس شهادت را روزی ام گردان
زینت تابلوی میادین و معابر و اماکن شهرو دیارما بایستی سردار شهیدی همچون حاجی رضا هاشمی باشد که دنیا و هرآنچه دراو هست را به دنیا طلبان واگذارکرده و در فکر صدور انقلاب است و می گوید: وظیفه ما صدور انقلاب به اقصی نقاط عالم است .
سمبل و نماد و هویت ما بایستی شهید سرفرازی همچون سید محمد رضاموسوی باشد که بدون توجه به هر منفعت دنیائی فقط به رضایت اهلبیت از خود فکر کرده و درراه دفاع از میهن اسلامی و جان و مال و ناموس این مملکت درمیادین نبرد حاضرشده و می گوید : دوست دارم بدن ناقابلم درراه انقلاب تکه تکه شود تا فردای قیامت درپیشگاه ابوالفضل(ع) سربلندباشم.
سمبل و نماد هویت و غیرتمندی و دین باوری ما باید سردارشهیدی همچون حاج جعفرکوشکی باشد که وصیت می کند : برروی سنگ قبرم ننویسید « ناکام» ، چون من این راه را با آگاهی انتخاب کرده ام و به هرآنچه خواسته ام رسیده ام .
الگو و سمبل ما بایستی جوان معلم بسیجی شهیدی همچون عباس برجی پور باشد که عشق و لذت اولین روزهای معلمی و حضور درکلاس را رها کرده و درمیدان نبرد با دشمنان این آب و خاک حاضر می شود و مارا هشدارمی دهد که مبادازرق و برق دنیاشمارا ازراه وآرمان شهدا غافل کند؟
سمبل و نشانه هویت ما بایستی جوان دانشجوی متدینی همچون شهید رشید ساتیاروندباشد که دروصیتنامه خود با پوزش از پدرومادر می گوید: می دانم که بهترین هدیه برای شما پدرومادرعزیزم هدیه ی سلامتی است اما چه کنم که اسلام نیازمند فداکاری و گذشت والدینی چون شما و جان باختن فرزندان و جوانانی چون من است.
نماد هویتی ما بایستی شهید سرافرازی همچون عزت بازگیرباشد که وصیت می کند جان ناقابلم را درراه اسلام عزیز و امام امت فدامی کنم تا به اسلام خدمتی کرده باشم.
الگو و اسطوره برای ما بایستی دلاورشهیدی همچون مسعودمیرزائی باشد که به جوانان وصیت می کند :هیچ موقع و تحت هیچ شرایطی سنگر دفاع از اسلام و و انقلاب را ترک نکنید.
سرمشق و الگوی ما بایستی شهید عزیزی همچون عیدی شرفی باشد که وصیت می کند : ما بایستی به درجه ای از اخلاص برسیم که برای رسیدن به لقا الله از یکدیگر سبقت بگیریم و هرروز دعاکنیم تا خداوند شهادت درراه خودش را نصیبمان گرداند.
سمبل و اسطوره ما باید جهادگرشهیدی همچون رضا زینی وندباشد که سفارش می کند درهرمقطع زمانی مادران شیرزنی همچون حضرت زینب وجوددارند که با افتخارفرزندان خودرا درراه اسلام هدیه می کنند.
نماد هویت ما بایستی جهادگر شهید سرافرازی همچون حاج کریم سعیدی باشد که به خانواده و فرزندانش سفارش می کند : چون شهادت به معنی اتصال به خداوند و حبل الله است درشهادت من خوشحال باشید.
اسطوره و نمادهویتی مردم ما بایستی شهید عزیزی همچون عیدی بیوند چراغی باشد که تأکید می کند دریاری رساندن به اسلام شتاب کنید و با خون خود درخت اسلام را آبیاری کنید.
تابلوی میادین و معابرشهرما بایستی به نام نوجوان شهیدی همچون علی حیدری مزین باشد که گفت: خداوند جان مارا به بهای بهشت خریده است.درشهادت من صبرپیشه کنید که خداوند با صابران است .
اماکن، مدارس، میادین و معابرما بایستی با نام شهید سرافرازی همچون محدباقر مومنی مزین شود که با التماس از خداوند درخواست شهادت کرد و گفت: خداوندادرب شهادت را به روی این بنده ی ناچیز بگشا و به من توفیق ده درراه رضای تو از دیوارهای تمایلات مادی و حیوانی بگذرم و آنگاه که مصلحت دانستی مرا درجوارقرب خودت بپذیر.
نماد هویتی ما بایستی دانشجوی شهیدی همچون علی جودکی باشد که گفت: خدایا چه افتخاری بالاترازاینکه بدنم درراه رضای تو قطعه قطعه شود؟
الگوونماد هویت قومی ما بایستی عارف وارسته ای همچون شهید فتح الله چراغی باشد که گفت: خداوندادیگر زنده بودن دراین دنیای فانی برایم دردآور و طاقت فرساست و می خواهم درجمع خاصانت باشم و چهره آنهارارویت کنم.
نمادهویت وسربلندی مابایدمعلم شهیدی همچون جوادسرمالیان باشد که وصیت کردبه فرزندانم بگوئید راه پدررا که همان راه امام حسین (ع) است ادامه دهید و درهمه جا ازمنافع انقلاب اسلامی دفاع کنید.
نماد هویتی ما بایستی سردارشهیدی همچون صیدعباس احمدپور باشد که گویا لحظات شیرین شهادت خودرا درک کرده  می گوید: خداوندا چه شیرین است لحظه ای که انسان به یادتو جان دهد و چه گواراست مرگی که درراه توباشد.خداونداروزی که لباس مقدس سپاه را برتن کردم با تو پیمان بستم که تا آخرین نفس به امام عزیز و اسلام وفاداربمانم تااینکه جانم را دراین راه فداکنم.
واکنون تو برادر عزیز نویسنده که بخش مهمی از انتقادات و گلایه هائی که درخصوص نامگذاری میادین و معابر و اماکن شهرمان داشته ای برای ما هم قابل احترام و پذیرش و اعتنا هستند، اما یادمان نرود برای نمادیابی و اسطوره پردازی و الگو گیری به گذشته های دور و نامفهوم و نمادهائی همچون امثال میرنوروز که به دنبال عشق های کاذب دنیائی آواره کوه و بیابان شده و ذره ای درد دین و ملت ومردم و تمامیت ارضی میهن خود را نداشته اند نرویم و از داشته های گرانقدری همچون سرداران و نام آوران شهید مان که مایه عزت و آبروی ما بوده و امنیت امروزی ما مرهون ازجان گذشتگی و ایثار آنهاست مایه بگذاریم.

افتخارما باید کسانی باشند که بارها درازدهام جمعیتی که برای لمس کردن تابوت مبارکشان چندین نفر زیردست و پا مانده اند ، نه کسانی که صدها سال است هویت و موجودیت و حتی محل دفنشان نامعلوم است.

افتخارما بایستی کسانی باشند که عشق زیارت تربت گمنامشان و یا یک تکه از استخوان و پلاک گردن آویزشان جمعیت های انبوه زن و مرد و پیروجوان را به ارتفاعات موسوم به تپه شهدامی کشاند.نه کسانی که تمام هم و غمشان سرودن ترانه ای مبتذل دروصف گلونی فلان معشوقه شان در گوشه ای از این سرزمین بوده است.
درپایان امیدواریم با توجه به اینکه نام بردن از همه شهدای گرانقدر درحوصله این مجیزه ی کوتاه میسر نشده است خانواده های معظم دیگر شهدای گرانقدر مارا عفو فرموده و گذشت نمایند.
لازم به توضیح است که بالاگریوه آمادگی دارد چنانچه نگارنده مقاله ی «خلاء بومیت درهویت شهری پلدختر» سایت بلوطستان توضیح و یا انتقادی به این توضیح کوتاه داشته باشند بادیده ی منت نسبت به انتشارآن اقدام نماید.

30-06-1394, 18:52
بازگشت